گروه فرهنگی «سراج24»، سر به مهر فیلمی اجتماعی است با موضوع نماز. داستان دختر تنها و خستهای است که کمکهای یک دوست باعث بهبود شرایطش میشود، اما دختر داستان سر به مهر برای معرفی این دوست به دیگران شهامت کافی ندارد. این اولین بار است که در یک اثر سینمایی نماز محوریت مییابد به طوری که برخی مقدم دوست را متهم به سفارشیسازی کردهاند .
اما واقعا چرا در یک کشور اسلامی یم موضوع دینی آنقدر باید غریب باشد که در سینما هر گاه میل حرکت به سمت آن خواسته شود این همه افترا وارد می شود آیا واقعا کمکاری در زمینه سینمای دینی کار را به جایی رسانده که کم کم ریشه این ژانر از سینمای ایران رخت بر بسته است .
متاسفانه انقدر بحث شکستن تابو ها در سینما داغ است که تا فیلمی با موضوع خیانت یا قصاص یا مضخرفاتی از این دست نباشد کسی سراغ آن را نمی گیرد و جریان فکری مردم در این مسیر به نوعی هدایت شده که همه به دنبال شکستن تابو های دین و مذهبی هستند و بر جای ماندن عقیده برای یک فیلم ساز به نوعی مسئله ای خنده آور است .
دوست در مقام کارگردان است. او به همراه حمید نعمت الله ، داستان زندگی دخترجوانی به نام صبا را روایت میکند که در زندگی مدرن امروز به دنبال مأمن و پناهی برای دغدغه های این زمانی خود میگردد. و درست از هنگامی که او پناه خود را در نماز میبیند ، کشمکش داستان آغاز می گردد .
شروع روایت داستان با صدای صبا ، پشت کیبورد کامپیوتر و در حال به روز کردن وبلاگ خود، جستجوهای اینترنتی و کلمههای مورد جستجو، پرتاب(همراه) کردن مخاطب به سبک زندگی مدرن داستان است. روایتی که به ابزار تکنولوژیک بسنده نمیکند و با نشان دادن روابط، مناسبات و اقتضائات این سبک زندگی تکمیل میگردد. زندگی مجردی صبا ، تفاوت شخصیتش در فضای مجازی و حقیقی ، تنهاییها و سردرگمیهای او تنها نمونههایی از این مناسبات است .
اما نقطۀ ثقل داستان بر تقابل ارزشهای سبک زندگی مدرن با ارزشهای دینی بنا میشود. نماز خواندن بهعنوان یک امر واجب دینی آن هم جامعۀ مسلمان امری است طبیعی و بدیهی ، اما در نگاه مدرن هر امر دینی ملازم با سنت تعبیر می شود و با چوب ارتجاع مطرود میگردد و این برداشت مرسوم سبب انتخاب بین این دوگانۀ ارزشی میشود و در جامعۀ دینی نقطۀ چالشی نو در سبک زندگی افراد ایجاد میکند. کمرویی و خجالتهای صبا برای نماز خواندنش ، خود گویای این ماجرا است و سیر داستان که او انتخاب خود را بین نماز خواندن و زندگی که به او روی آورده است میبیند و درست در سکانس نهایی است که این برداشت مرسوم نقض میشود و مخاطب را به تأمل در این خصوص وا میدارد .
مقدم دوست و نعمت الله در این اثر بازهم ثابت کردند که شخصیتپردازیهای خاص خود را دارند ، از کلیشههای متداول و مرسومی که نقشهای دینی را بازی میکنند ، در این فیلم فاصله گرفتند و شخصیتهایی متناسب با دغدغۀ دینی ،اجتماعی خود خلق کردهاند که بسیار نزدیک به آدمهای موجود در جامعه است. والبته بازی خوب لیلا حاتمی و آرش مجیدی ، نیز در باورپذیر شدن شخصیتها کمک کردهاست.جاری شدن حدیث ابتدایی داستان در منطق روایی داستان یکی دیگر از نقاط قوت داستان است.همچنین استفاده از موسیقی آرام و سنتی ایرانی بهخصوص در سکانس پایانی ، تنوع بیانی خوبی در فیلم ایجاد کرده است .
ته لهجۀ طنز حاکم بر دیالوگهای داستان ، کمک مؤثری برای حفظ توازن در بیان این دغدغۀ اجتماعی در جامعۀ دینی بود ، نگاه مغفولی که در بسیاری از فیلمسازانی که دغدغههای اجتماعی این چنینی دارند ، یافت نمیشود و گمان میکنند هر چه تلخی و غلظت فجایع داستان بیشتر شود ، در بیان دغدغههای خود موفقتر بودهاند. هرچند جنس دغدغههای مقدمدوست کجا و آنها کجا !